مرغوله

لغت نامه دهخدا

مرغوله. [ م َ ل َ / ل ِ ]( ص ، اِ ) به معنی مرغول است یعنی پیچ و تاب زلف و کاکل تاب خورده. ( برهان ). پیچ و تاب موی پیچیده. ( غیاث ). موی پیچیده چون موی زلف و کاکل و خط. ( آنندراج ).
- مرغوله موی ؛ مرغول موی. کسی که موی سرش مرغول باشد. مُحَبَّک الشعر. ( منتهی الارب ).
|| موی پیشانی. ( برهان ). || نغمه پیچان و غلطان.( برهان ). آواز مرغان و نوعی آواز خاص مطربان که با پیچیدگی باشد. ( غیاث ). مجازا به معنی آواز مرغان و نغمه مطربان از جهت پیچ و تابی که در اوست. ( از آنندراج ). آوازی که در حلق گردانند. ( نسخه ای از اسدی در کلمه مرغول ). تحریر :
در صحن چمن چو گل فشاندند
مرغوله بلبلان گشودند.شیخ ابوالفیض فیاضی ( از آنندراج ).کنون کز سر سرو و پای صنوبر
کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر.امیدی ( از آنندراج ).|| عیش و نشاط. || طره دستار. ( برهان ).

فرهنگ معین

(مَ لِ ) [ ع . مرغولة ] (اِمف . ) طرُة دستار، موی پیشانی .

فرهنگ عمید

= مرغول
* مرغوله کشیدن: (مصدر لازم ) (موسیقی ) [قدیمی] آواز خواندن: کنون کز سر سرو و پای صنوبر / کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر (امیدی: مجمع الفرس: مرغوله ).

فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) پیچیده مجعد : جعد مفتول جان گسل باشد زلف مرغول غول دل باشد . ( حدیقه . ) ۲ - ( اسم ) زلف بر پیچیده زلفی که آنرا شاخ شاخ کنند و بعد از آن پیچند . ۳ - تحریر نغمه و آواز . ۴ - آواز مطربان و مرغان : تو و دست دستان و مرغول مرغان که از غول صد دست دستان نماید . ( خاقانی )

ویکی واژه

طرُة دستار، موی پیشانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش