مرزیدن

لغت نامه دهخدا

مرزیدن. [ م َ دَ ] ( مص ) لحنی در ورزیدن. مشت و مال دادن چنانکه خمیر را. مالیدن. مالش دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرز و نیز رجوع به مَرزه به معنی ماله شود.
مرزیدن. [ م ُ دَ ] ( مص ) نزدیکی کردن. مقارنه یافتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرز شود.

فرهنگ معین

(مَ یا مُ رَ ) (مص ل . ) جماع کردن .

ویکی واژه

جماع کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم