مردف

لغت نامه دهخدا

مردف. [ م ُ دَ ] ( ع ص ) ردف دار.
- قافیه مردف ؛ آن قافیه که دارای حروف ردف باشد و ردف عبارت است از الف یا واو یا یائی که پیش از حرف روی آید، مثلاً مار، بار؛ عور، نور؛ سیر، شیر. که نوع اول را مردف به الف و نوع دوم را مردف به واو و نوع آخر را مردف به یاء گویند. رجوع به رِدف در این لغت نامه و نیز رجوع به المعجم و حدائق السحر شود.
مردف. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) پس روی کننده. در پی کسی رونده. ( آنندراج ). کسی که دیگری را در پس خود می نشاند. ( ناظم الاطباء ). أردفه ؛ رکب خلفه ، و هو مُردَف. ( متن اللغة ). و رجوع به ارداف شود.
مردف. [ م ُ رَدْ دَ ] ( ع ص ) ردیف آورده شده.
- شعر مردف ؛ شعری که دارای ردیف باشد و ردیف یک یا چند کلمه است که پس از قافیه در آخر هر بیت تکرار شود، مانند کلمه «می بینم » درآخر مصراعهای اول و مصراعهای زوج این غزل حافظ:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم... الخ رجوع به ردیف در این لغت نامه و رجوع به المعجم شود.

فرهنگ معین

(مُ رَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) شعری که علاوه بر قافیه ، ردیف هم داشته باشد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ردیف آورده . ۲ - ( قافیه ) شعری که علاوه بر قافیه ردیف هم داشته باشد .
پس روی کننده

ویکی واژه

شعری که علاوه بر قافیه، ردیف هم داشته باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فرشتگان فال فرشتگان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت