مرتاح

لغت نامه دهخدا

مرتاح. [ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) اسب پنجم در مسابقت. ( مهذب الاسماء ). اسب پنجم از اسبان رهان. ( منتهی الارب ). اسبی که در مسابقه پنجم شود. ( از متن اللعة ). اسب پنجمین در مسابقه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || صاحب راحت و نشاط. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
تنت چو طبعت صافی و طبع چون تن راست
دلت ز جانت مسرور و جان ز دل مرتاح.مسعودسعد.

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (ص . ) بانشاط ، شادان ، مسرور.

فرهنگ فارسی

اسب پنجم در مسابقت

فرهنگ اسم ها

اسم: مرتاح (پسر) (عربی) (تلفظ: mortah) (فارسی: مرتاح) (انگلیسی: mortah)
معنی: خشنودی، شادی

ویکی واژه

بانشاط، شادان، مسرور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال امروز فال امروز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی