لغت نامه دهخدا مازح. [ زِ ] ( ع ص ) لاغ کننده. ( ناظم الاطباء ). مزاح کننده. بذله گو. ( فرهنگ فارسی معین ) : اگر کسی بود که شرابخواره نباشد و مازح... ( سیاست نامه ).
فرهنگ فارسی ( اسم ) مزاح کننده بذله گو : اگر کسی بود که شرابخواره نباشد و مازح و قمار و بسیار گوی و مجهول ...