لغت نامه دهخدا
- لق شدن کمر ؛ خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره.
- لق شدن یا بودن تخم مرغ ؛ به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به سوئی شود. رجوع به لق و به لغ شود.
- لق شدن یا بودن دندان یا میخ در جای خود ؛ جنبان و متحرک بودن.