لطام

لغت نامه دهخدا

لطام. [ ل ِ ] ( ع مص ) ملاطمة. طپانچه زدن یکدیگر را. ( منتهی الارب ). با کسی طپنچه زدن. ( زوزنی ) :
با آبروی تشنه بمانی از آب جوی
به چون ز بهر آب زنی با خران لطام.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (مص م . ) تپانچه زدن یکدیگر را.

فرهنگ عمید

تپانچه، سیلی.

فرهنگ فارسی

تپانچه زدن
( مصدر ) تپانچه زدن یکدیگر را .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم