لذاع

لغت نامه دهخدا

لذاع. [ ل َذْ دا ] ( ع ص ) مذّاع لذّاع ؛ مرد بسیار خلاف کننده وعده را. ( منتهی الارب ). || سوزاننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود. || گزنده . سخت گزنده. سخت سوزنده. || بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده .

فرهنگ معین

(لَ ذّ ) [ ع . ] (ص . )۱ - سوزاننده . ۲ - گزنده .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- خلاف کننده و عده را. ۲- سوزاننده . ۳- دردی سوزاننده ۴- گزنده سخت گزنده . ۵- زبان گز مانند خردل و سرکه .

ویکی واژه

سوزاننده.
گزنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال لنورماند فال لنورماند فال انبیا فال انبیا