لج باز

لغت نامه دهخدا

لج باز. [ ل َ ] ( نف مرکب ) لجوج. ستهنده. ستیهنده در رای خود. مستبد به رأی. یک دنده. یک پهلو. عنود. ستیزه کار. خیره.

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) یک دنده، خودرأی.

فرهنگ عمید

ستیزه کار.

فرهنگ فارسی

ستیزه کار
( صفت ) ۱- ستهنده ستیزه کار. ۲- آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت فال مارگاریتا فال مارگاریتا