لج باز
لج باز. [ ل َ ] ( نف مرکب ) لجوج. ستهنده. ستیهنده در رای خود. مستبد به رأی. یک دنده. یک پهلو. عنود. ستیزه کار. خیره.
(لَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) یک دنده ، خودرأی .
ستیزه کار.
ستیزه کار
( صفت ) ۱- ستهنده ستیزه کار . ۲- آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده .