لایح

لغت نامه دهخدا

لایح. [ ی ِ ] ( ع ص ) لائح. آشکار. پیداشونده. ( غیاث ). درخشان : سیماء صلاح از بشره ایشان لایح بود. ( حبیب السیر از یادداشت های دهخدا ).

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع .لائح ] (اِفا. )۱ - آشکار، پیداشونده . ۲ - درخشان .

فرهنگ عمید

هویدا، آشکار.

فرهنگ فارسی

هویدا، آشکار
۱- ( اسم ) پیدا شونده . ۲- ( صفت ) آشکار هویدا : او ( امیرمنتصر ) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد . ۳- درخشان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم