فروخت

لغت نامه دهخدا

فروخت. [ ف ُ ] ( مص مرخم ، اِمص ) مقابل خرید و ابتیاع. فروش. بیع. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
پر از خورد و داد و خرید و فروخت
تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت.فردوسی.ز داد و دهش وز خرید و فروخت
تو گفتی همی شارسان برفروخت.فردوسی.هرکه بخواهد برگیرد و خرید و فروخت در میان چکار دارد؟ ( تذکرة الاولیاء عطار ). رجوع به فروختن شود.

فرهنگ معین

(فُ ) (مص مر. ) فروش ، فروختن . مق خرید.

فرهنگ عمید

فروختن، فروش.

فرهنگ فارسی

اسم مصدریامصدرمر م فروختن، فروش، مقابل خرید
۱ - فروش فروختن مقابل خرید . یا خرید و فروخت . خرید و فروش بیع و شری : اسباب خرید و فروخت مهیا داشتی .

ویکی واژه

فروش، فروختن. مق خرید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال کارت فال کارت فال انبیا فال انبیا فال تخمین زمان فال تخمین زمان