فراغت دادن

لغت نامه دهخدا

فراغت دادن. [ ف َ غ َ دَ] ( مص مرکب ) بی نیاز کردن و فارغ ساختن :
فروغ روی شیرین در دماغش
فراغت داده از شمع و چراغش.نظامی.رجوع به فراغت شود.

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - آرام کردن ، آسایش دادن . ۲ - فرصت دادن . ۳ - بی نیاز کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آسوده کردن آسایش دادن ۲ - مجال دادن فرصت دادن ۳ - بی نیاز کردن .

ویکی واژه

آرام کردن، آسایش دادن.
فرصت دادن.
بی نیاز کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم