لغت نامه دهخدا
غنایی. [ غ ِ ] ( اِخ ) علی... شاعر عثمانی در قرن دهم هجری و از استانبول بود. نخست سمت منشیگری پیاله پاشا وزیر ثانی را داشت و پس از آن صاحب مقام بزرگی شد و به ثروت بسیاری نایل گردید. این بیت از اوست :
ای لاله خدگل ایله نیجه تشبیه ایده م سنی
سن پادشاه عالم او درویش گلشنی.( از قاموس الاعلام ترکی ).
غنایی. [ غ ِ ] ( اِخ ) محمد. شاعر عثمانی پسر اسکندربک که یکی از شاهزادگان اولاما بود که از ایران آمده بودند. او از صاحبان مقام بود. این بیت از اوست :
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمه حیوانه گلمشدر.( از قاموس الاعلام ترکی ).