علی الدوام

لغت نامه دهخدا

علی الدوام. [ ع َ لَدْ دَ ] ( ع ق مرکب ) همیشه. پیوسته. همواره. دائماً. مدام. ( ناظم الاطباء ). یک ریز. یک بند. بردوام : آبهای روان علی الدوام در مرغزارهای او [ جوی مولیان ]... ( تاریخ بخارا ص 33 ). سی وسه سال بنشست علی الدوام ، دامن شب بگریبان روز بست وتصانیف مکر و حیل زنان نبشت. ( سندبادنامه ص 266 ).
از ازل تا ابد ز مستی عشق
بی قراری علی الدوام بود.عطار.

فرهنگ معین

(عَ لَ. دَُ ) [ ازع . ] (ق مر. ) همیشه ، پیوسته .

فرهنگ عمید

پیوسته، همیشه، همواره.

فرهنگ فارسی

همیشه پیوسته همواره دائما مدام

ویکی واژه

همیشه، پیوسته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد