علانیه

لغت نامه دهخدا

( علانیة ) علانیة. [ ع َ ی َ ] ( ع مص ، اِمص ) ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن. ( از اقرب الموارد ). آشکارگی. خلاف سرّ. ( منتهی الارب ). || آشکارا و هویدا. ( ناظم الاطباء ) :
در سر و در علانیه کردم گناه و داشت
از سرّ و از علانیه من خبر خبیر.سوزنی.|| ( ص ) رجل علانیة؛ مرد معروف و مشهور کار. ج ، علانین. ( منتهی الارب ). ج ، علانون. ( ناظم الاطباء ). رجل علانی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(عَ یِ ) [ ع . علانیة ] ۱ - (مص ل . ) ظاهر شدن ، آشکار گشتن . ۲ - (اِ. ) آشکار، ظاهر.

فرهنگ عمید

۱. ظاهر شدن، هویدا شدن، آشکار شدن.
۲. (اسم ) [مقابلِ سر] آشکارگی، آشکارا، آشکار.

فرهنگ فارسی

ظاهرشدن، هویداشدن، آشکارشدن، آشکارایی، آشکارگی، آشکارا، آشکار، خلاف سر
۱ - ( مصدر ) ظاهر شدن هویدا گشتن ۲ - ( اسم ) آشکارگی مقابل سر ۳ - ( اسم ) آشکار ظاهر . ۴ - ( صفت ) معروف مشهور . یا در علانیه . در آشکار آشکارا مقابل در سر .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَلَانِیَةً: آشکار
ریشه کلمه:
وعلن (۴ بار)
و علانیه آشکار شدن. «عَلَنَ الْاَمْرُ عُلُوناً وَ عَلَناً و عَلانِیَةً:ظَهَرَ وَ انْتَشَرَ» علانیه به معنی آشکار نیز آمده است مثل . اعلان: آشکار کردن. . . افعال آن در قرآن مجید همه از باب افعال آمده است.

ویکی واژه

علانیة
ظاهر شدن، آشکار گشتن.
آشکار، ظاهر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس