لغت نامه دهخدا
پرستار صف زد دوصد ماهروی
طراز بتان طرازنده موی.اسدی. || نظم دهنده. ناظم :
تا طرازنده مدیح تو دقیقی درگذشت
ز آفرین تو دل آگنده چنان کز دانه نار.فرخی.مِه از پیل گردیست سالارشان
طرازنده رزم و پیکارشان.اسدی.بدی صدهزاران سران سترگ
طرازنده گردش سپاهی بزرگ.اسدی ( گرشاسب نامه ص 252 ).