لغت نامه دهخدا
از طاقچه دو نرگس مست
بر سفت سمن عقیق می بست.نظامی.طاقچه قدر او طاق سپهر بلند
باغچه بزم او باغ بهشت برین.سلمان ساوجی.صفحه قدر ترا طاقچه طاق فلک
گلشن بزم ترا باغچه خلد برین.سلمان ساوجی.- امثال :
دلش طاقچه ندارد ؛ که راز خویش نگه نتواند داشت. که هر چه درد دل دارد گوید.