لغت نامه دهخدا
( شعبة ) شعبة. [ ش ُ ب َ ] ( ع اِ ) شعبه. شاخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61 ). شاخ درخت. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). شاخ برین درخت. ( دهار ). شاخه ( در درخت ). شاخچه. شاخک. شاخ خرد درخت. ج،شُعَبات، شُعُب. ( یادداشت مؤلف ). || آنچه مابین دو شاخ درخت و میان دو شاخ گاو و مانند آن بود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || طایفه ای از هر چیز. ( از اقرب الموارد ). پاره ای از هر چیز و منه: الحیاء شعبة من الایمان؛ ای هو یمنع من المعاصی کما یمنع الایمان وکذا: الشباب شعبة من الجنون؛ ای طائفة منه. ( منتهی الارب ). جزء و پاره ای از چیزی. ( ناظم الاطباء ). || پیوند کاسه و خنور. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پاره ای که در کاسه بندند. ( مهذب الاسماء ). || کرانه شاخ. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کناره شاخه درخت. ( از اقرب الموارد ). || آبراهه خرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مسیل خرد. ( از اقرب الموارد ). || آبراهه در ریگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مسیل در ریگ. ( از اقرب الموارد ). || پشته خرد. || جوی بزرگ از جویهای رودبار. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شکاف کوه که آب باران در وی گرد آید و مرغان در آن جای گیرند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سختی زمانه. ج، شُعَب، شِعاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فرقه. ( اقرب الموارد ).
شعبة. [ ش ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن حجاج بن ورد ازدی بصری، مکنی به ابوبسطام و متوفای سال 160 هَ. ق. او راست: کتاب تفسیر. ( از یادداشت مؤلف ). از ائمه مسلمین و رکنی متین از ارکان دین است. ( از منتهی الارب ).
شعبة. [ ش ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن عیاش، مکنی به ابوبکر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوبکربن عیاش و نامه دانشوران ج 1 ص 597 شود.
شعبه.[ ش ُ ب َ / ب ِ ] ( ع اِ ) شعبة. شاخه. ( ناظم الاطباء ). شاخه درخت. شاخ درخت. ( یادداشت مؤلف ):
این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 247 ).
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من