سرمدی. [ س َ م َ ] ( ص نسبی ) دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی. ( ناظم الاطباء ). ما لا اول له و لا آخر. ( تعریفات ). ازلی و ابدی : آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست.ناصرخسرو.آرایش سرمدی است امشب معراج محمدی است امشب.نظامی. || خدایی. الهی. منسوب به سرمد که صفت پروردگار است : زآنکه او بودنی و سرمدی است کآنچه بوده شود نمی پاید.ناصرخسرو.چون در حکمت ازلی و عنایت سرمدی پوشیده نبود. ( سندبادنامه ). کلام سرمدی بی نقل بشنید خداوند جهان را بی جهت دید.نظامی.
فرهنگ معین
(سَ مَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) دایمی ، همیشگی .
فرهنگ عمید
۱. آنچه آغاز و انجام برای آن نباشد، همیشگی، ابدی. ۲. [مجاز] خدایی.