سرمایه‌داری

لغت نامه دهخدا

سرمایه داری. [ س َ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) مالداری. ثروتمندی.

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . اِ. ) ۱ - قدرت سرمایه ها و سرمایه داران . ۲ - نظام اقتصادی که در آن ابزار تولید و توزیع عمدتاً خارج از اختیار دولت و متعلق به گروه خاصی است که براساس رقابت و جلب نفع شخصی عمل می کنند.

فرهنگ عمید

سرمایه داشتن، سرمایه دار بودن.

فرهنگ فارسی

۱ - قدرت سرمایه ها و سرمایه داران . ۲ - مجموع سرمایه داران .

فرهنگستان زبان و ادب

{capitalism} [باستان شناسی، جامعه شناسی] نظامی اقتصادی مبتنی بر کارِ مزدبرانه و تولید محصول و عرضۀ خدمات برای فروش و مبادله و به دست آوردن سود در ابعادی فراتر از تأمین نیازهای بلافصل تولیدکننده

ویکی واژه

نظامی اقتصادی مبتنی بر کارِ مزدبرانه و تولید محصول و عرضۀ خدمات برای فروش و مبادله و به دست آوردن سود در ابعادی فراتر از تأمین نیازهای بلافصل تولیدکننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن