سراسیمگی

لغت نامه دهخدا

( سرآسیمگی ) سرآسیمگی. [ س َ م َ / م ِ ] ( حامص ) حالت سرآسیمه :
از سرآسیمگی نمی بینند
کام آشفته اژدهای دمان.مسعودسعد.سرآسیمگی در منش تاخته
ز رخت خرد خانه پرداخته.نظامی.رجوع به سرآسیمه شود.

فرهنگ معین

(سَ مَ یا مِ ) (حامص . ) آشفتگی ، پریشانی .

فرهنگ عمید

سراسیمه بودن، آشفتگی و سرگردانی.

فرهنگ فارسی

سراسیمه بودن آشفتگی سرگردانی حیرت . یا با سراسیمگی . با عجله بشتاب.
( سر آسیمگی ) حالت سر آسیمه

فرهنگستان زبان و ادب

{agitation} [روان شناسی] اضطراب شدید همراه با بی قراری حرکتی

ویکی واژه

آشفتگی، پریشانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال حافظ فال حافظ فال تماس فال تماس فال قهوه فال قهوه