سرازیر
سرازیر. [ س َ ] ( ص مرکب ) مقابل سرابالا. ( آنندراج ). || واژگونه. باژگون :
خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران
رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب.معز فطرت ( از آنندراج ).ز زوری که دارد بکشتی شتاب
سرازیر بنمود عکسش در آب.محمدطاهر وحید ( از آنندراج ).
(سَ ) (ص مر. ) رو به پایین ، سراشیب .
۱. دارای سراشیبی.
۲. = سرنگون
۳. (قید ) [مقابلِ سربالا] روبه پایین.
* سرازیر شدن: (مصدر لازم )
۱. در سراشیبی رفتن.
۲. رو به پایین رفتن.
۳. سرنگون شدن.
* سرازیر کردن: (مصدر متعدی )
۱. جاری کردن.
۲. سرنگون کردن، واژگون ساختن.
سراشیب، سرنگون، روبپایین، مقابل سربالا
۱ - آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا . ۲ - ( صفت ) رو بپایین با نشیب .
رو به پایین، سراشیب.