سالو. ( اِ ) جامه سفید و تنگ لایق دستار. ( آنندراج ). پارچه ای که از آن دستارو لباس زنانه درست میشد. ( فرهنگ نظام ):
ز عقدهای سپیچ بهاری و سالو
عمودها همه افراشتند در کر و فر.نظام قاری.کجا چو شمسی و سالوی و ساغری گردند
سر آید ارچه مه و مهر و آسمان آری.نظام قاری.سالو و ساغر اگر زانکه بعقدت نرسد
گله از گردش دور قمری نتوان کرد.نظام قاری.سالها باید که چون قاری کسی در البسه
گاه از سالو سخن گوید گهی از گلفتن.نظام قاری.
(اِ. ) جامة سفید و تنگ که از آن دستار و لباس زنانه درست می کردند.
پارچۀ سفید و نازکی بوده که از آن دستار و جامۀ زنانه می دوخته اند.
( اسم ) جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند.
با سالو ( ایتالیا )، اشتباه نشود.
سالو شهری ساحلی در ناحیهٔ بایش کمپ در استان تاراگنای کاتالونیا است.
سالو (ایتالیا). سالو ( به ایتالیایی: Salò ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان برشا واقع شده است.
سالو ۲۹ کیلومترمربع مساحت و ۱۰٬۶۴۰ نفر جمعیت دارد و ۶۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
سالو (غذا). سالو یا اِسلانینا ( روسی و اوکراینی: сало، مجاری: szalonna, لهستانی: słonina, رومانیایی: slănină، چکی و اسلواکی: slanina، بلغاری، صربی و کرواتی: сланина و لیتوانیایی: lašiniai ) چربی پشت کمر یا زیر شکم خوک در اروپای شرقی است که معمولاً با نمک خشک یا آب نمک پرورده می شود. انواع اسلاوی شرقی، مجاری و رومانیایی گاهی با پاپریکا یا چاشنی های دیگر پرورده و نوع اسلاوی جنوبی و غربی اغلب دودی می شود. معادل سالا در دیگر نقاط دنیا چربی خوک و بیکن یا پی گوسفند سرخ شده در خاورمیانه و آسیای مرکزی است.
جامة سفید و تنگ که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند.