رطلی

لغت نامه دهخدا

رطلی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رطل. || آنکه رطل باده کشد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
من به نیروی عشق و عذر شراب
کردم آنها که رطلیان خراب.نظامی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به رطل . ۲ - آنکه رطل باده کشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
فراخوانی
فراخوانی
افراهیم
افراهیم
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن