درشت خو

لغت نامه دهخدا

درشت خو. [ دُ رُ ] ( ص مرکب ) درشت خوی. تندخوی. کژ خلق. فَظّ. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : مَلِک ما درشت خوست. ( کلیله و دمنه ). جعثل ؛ دفزک درشتخوو کلان شکم. ( منتهی الارب ). و رجوع به درشتخوی شود.

فرهنگ معین

( ~. )(ص مر. ) تندخوی ، بدخلق .

فرهنگ عمید

تندخو، بدخو، بدخلق.

فرهنگ فارسی

درشت خوی کژ خلق جعثل دفزک درشتخو و کلان شکم
درشت خوی، تندخو، بدخو، بدخلق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال مکعب فال مکعب فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان