آغز

لغت نامه دهخدا

( آغز ) آغز. [ غ ُ ] ( اِ ) شیرماک. رجوع به آغوز شود.
اغز. [ اُ ] ( اِخ ) طائفه ای از ترکمانان که در شمال دریاچه ارال و حدود مصب رودهای سیحون و جیحون و دشت میان دریای ارال و خزر سکنی داشتند.و سپس جمعی از آنان را سامانیان در بلاد شمال ماورأالنهر جای دادند و سلجوقیان عشیره ای از همین قبیله اند و همچنین ترکان عثمانی عشیره کوچکی از آنان اند.
اغز. [ اَ غ َزز ] ( اِخ ) کمیل بن اغز. بربری است. ( منتهی الارب ). کمیل بن اغز، معروف است. ( شرح قاموس ). و اغز اصل کلمه غز است. ( یادداشت بخط مؤلف ). کلمه ایست که مسلمانان ، قبیله ترک اغز را بدان می نامیدند. ( از حاشیه برهان چ معین ذیل کلمه غز ). و رجوع به دائرةالمعارف اسلام و همین لغت نامه ذیل غز شود.

فرهنگ معین

( آغز ) (غُ ) ( اِ. ) نک آغوز.

فرهنگ فارسی

( آغز ) ( اسم ) شیرماک آغوز
شیر ماک
کمیل بن اغز . بربری است

دانشنامه آزاد فارسی

اُغُز
رجوع شود به:غز

ویکی واژه

(جانوری): نک آغوز. آغز به زبان بهاری به صورت آغِز صرف شده؛ و اشاره به دهان انسان یا هر موجودی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال راز فال راز فال درخت فال درخت فال شمع فال شمع