تهمورث

لغت نامه دهخدا

تهمورث. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) رجوع به تهمورس شود.

فرهنگ فارسی

پادشاهی از سلله داستانی پیشدادی . وی که ملقب به (( دیو بند ) ) است پس از کشته شدن هوشنگ پادشاهی یافت و بر دیو غلبه کرد و چون در زمان او قحطی عظیم روی داد حکم کرد اغنیا غذای روز خود را بفقرا دهند و هردو طبقه شبانروزی یک بار غذا بخورند .

فرهنگ اسم ها

اسم: تهمورث (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: tahmures) (فارسی: تَهمورث) (انگلیسی: tahmures)
معنی: پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاه پیشدادی، معروف به دیوبند، که ریسندگی، بافندگی و اهلی کردن را به مردم آموخت، ( در اعلام ) نوه ی پسری هوشنگ و پدر جمشید جم، تهمورس، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به دیوبند

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:طهمورث

ویکی واژه

چهارمین پادشاه در شاهنامه و فرزند هوشنگ است. جهاندار تهمورث بآفرین.....بیامد کمر بسته رزم و کین
تهمورث را ممکن است با آشپز یا کسی که طعام می‌آفریند مترداف دانست[۱]. ز پویندگان هر چه بُد تیز رو ... خورش کردشان سبزه و کاه و جو
↑ تهمورث از نخستین کسان است که همزیستی بین انسان و حیوان را می‌آفریند. همچنین اولین پادشاه است که در زمان خواندن و نوشتن در ایران آغاز می‌گردد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انگلیسی فال انگلیسی فال ای چینگ فال ای چینگ