( آلایش ) آلایش. [ ی ِ ] ( اِمص ، اِ ) اسم مصدر و فعل آلودن. آلودگی. || مجازاً، فسق. فجور. عیب. ( برهان ). تردامنی. ناپاکی : از ایشان ترا دل پرآلایش است گناه مرا جای پالایش است.فردوسی.بران از دو سرچشمه دیده جوی ور آلایشی داری از خود بشوی.سعدی.چه آمیزش بغساقش چه آلایش بغسلینش.قاآنی.|| در تداول امروزین ، دَین. وام. بدهکاری. || عادت های زشت ، چون عادت به افیون یا شراب. رجوع به بی آلایش شود.
( آلایش ) ( اسم ) ۱ - عمل و فعل آلودن آلودگی . ۲ - فسق فجور ناپاکی . ۳ - عادت زشت مانند عادت بافیون یا شراب . آلودگی، ناپاکی
فرهنگستان زبان و ادب
آلایش {contamination} [زمین شناسی، فیزیک] [زمین شناسی] فرایندی که در طی آن ترکیب شیمیایی ماگما براثر گوارد میانبارها یا سنگ درون گیر تغییر می کند [فیزیک] حضور ناخواستۀ مواد پرتوزا در هر جا {offal, variety meats} [علوم و فنّاوری غذا] اجزای غیرگوشتی لاشه، مانند قلوه و جگر و روده، که به عنوان غذا مصرف می شوند
ویکی واژه
آلوده کردن، آلودگی، ناپاکی. همه قسمتهای دام ذبح شده جز گوشت آن.