زه زدن

لغت نامه دهخدا

زه زدن. [ زِه ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج زیرین بیمار یا طفل شیرخوار و غیره. بی اراده کمی پلیدی بیرون شدن از کسی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || انصراف وترک گفتن و گریختن از سنگینی کاری که قبلاً آن را به چیزی نمی شمرد و مدعی توانستن آن بود. از میدان بدر رفتن. از دعوی خود بازآمدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). از میدان دررفتن. از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده بعد شود.

فرهنگ معین

(زِ. زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) از پا درآمدن ، از میدان به در رفتن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) از میدان در رفتن .

ویکی واژه

(عا.)
از پا درآمدن، از میدان به در رفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب فال زندگی فال زندگی