آبگردان

لغت نامه دهخدا

( آبگردان ) آبگردان. [ گ َ ]( اِ مرکب ) چم فلزین. ملعقه کلان باندازه باطیه دسته دار که بدان از دیگ های بزرگ آب و جز آن برگیرند.

فرهنگ معین

( آبگردان ) (گَ )(اِمر. ) ظرفی دسته دار مانند ملاقه ، اما بزرگتر از آن ، که به وسیله آن آب ، آش یا غذاهای مانند آن را از ظرفی به ظرف دیگر می ریزند.

فرهنگ عمید

( آبگردان ) ظرف بزرگ و دسته دار شبیه ملاقه که با آن آب یا غذای آبکی مانند آش و آبگوشت را از ظرفی به ظرف دیگر می ریزند.

فرهنگ فارسی

( آبگردان ) ( اسم ) ملعق. بزرگ دسته دار که با آن از دیگهای بزرگ آب و جز آن بر گیرند .
چم فلزین

ویکی واژه

آب‌گردان
ظرفی با دسته بلند برای برداشتن آب، غذا، و مانند آنها از دیگ‌های بزرگ. روغن داغ کن و کفگیر و ملاقه و آب‌گردان‌های بزرگ و کوچک. «مستوفی»
ظرفی دسته‌دار مانند ملاقه، اما بزرگتر از آن، که به وسیله آن آب، آش یا غذاهای مانند آن را از ظرفی به ظرف دیگر می‌ریزند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم