لغت نامه دهخدا
هر کش امروز قبله مطبخ شد
دانکه فرداش جای دوزخ شد
آدمی را در این کهن برزخ
هم ز مطبخ دری است در دوزخ.سنایی.قوی دلی که به بحرین بر او نرسد
بخار بخل که جود است در میان برزخ.سوزنی. || حایل میان دنیا و آخرت و آن از زمان مرگ تا زمان قیامت باشد و هرکسی که می میرد داخل برزخ میگردد. ( از اقرب الموارد ). آنچه میان دنیا و آخرت باشد از وقت مرگ تا حشر. ( ترجمان القرآن ). ج ، برازخ. ( از اقرب الموارد ). همستکان.اعراف. برزخ آنچه میان دنیا و آخرت باشد و آن زمانی است از وقت مرگ تا وقت نشور. ( کشاف ). عالمی میان مرگ و نشور. ( تفلیسی ) :
بر سردو رهی امروز بکن جهدی
تات بی توشه نباید شد از این برزخ.ناصرخسرو.- عالم برزخ ؛ عالم میان دنیا و آخرت. همستکان. عالمی میان مرگ و نشور. پیکرستان.
|| گور. ( مهذب الاسماء ). و آنچه در قرآن آمده است : برزخ الی یوم یبعثون . مراد از برزخ در اینجا قبر است زیرا که واقع شده است میان دنیا و آخرت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || خطی میان بهشت و دوزخ. ( کشاف اصطلاحات الفنون از لطائف اللغات ). || ( اصطلاح فلسفی ) برزخ در اصطلاح حکمای اشراقیان جسم را گویند و در شرح اشراق الحکمه در بیان انوار الهیه گوید در نزد حکمای اشراقی برزخ جسم است زیرا برزخ چیزی را گویند که بین دو چیز دیگر حائل باشد و اجسام کثیفه نیز دارای همین وضع باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح حکمای اشراقی جسم را که ذاتاً تاریک است و تا به نورغیر متصل نشود روشنی پیدا نمی کند برزخ نامند. ( دایرة المعارف فارسی ). || ( اصطلاح صوفیه ) برزخ در اصطلاح سالکان روح اعظم را گویند و عالم مثال را که حائل است میان اجسام کثیفه و ارواح مجرده و دنیا و آخرت را نیز برزخ گویند و پیر و مرشد را نیز. ( کشاف اصطلاحات الفنون از کشف اللغات ). عالم مشهود بین عالم معانی مجرده و اجسام مادی. ( تعریفات جرجانی ). || ( اصطلاح شطاریان ) برزخ صورت محسوسه مرشد باشد که آن مرشد واسطه است میان حق تعالی و مسترشد پس ذاکر را بایدکه در وقت ذکر صورت مرشد را در نظر خود متصور دارد تا از برکت آن بقرب حق تعالی برسد و خود را و کل کائنات را در هستی حق گم کند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).