آغاز

لغت نامه دهخدا

( آغاز ) آغاز. ( اِ ) بدائت ( بدایت ).بدء ( بدو ). ابتدا. ابتداء. فاتحه. مفتتح. شروع. سر.دخش. درآمد. صدر. مبداء. اوّل. نخست. ازل. اصل. مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد :
چون فراز آمد بدو آغاز مرگ
دیدنش بیگار گرداند و مجرگ.رودکی.بر اندازه بر هر کسی می خورید
ز آغاز فرجام را بنگرید.فردوسی.همین است فرجام و آغاز ما
سخن گفتن فاش و هم راز ما.فردوسی.بکوشیم و از کوشش ما چه سود
کز آغاز بود آنچه بایست بود.فردوسی.به آغاز گنج است و فرجام رنج
پس از رنج ، رفتن ز جای سپنج.فردوسی.یکی آنکه هستیش را راز نیست
بکاریش انجام و آغاز نیست.فردوسی.چرا گشت باید همی زآن سرشت
که پالیزبانش به آغاز کشت ؟فردوسی.جهاندار چون دید بهرام را
بدانست زآغاز فرجام را.فردوسی.که آهوست بر مرد گفتار زشت
ترا خود ز آغاز بود این سرشت.فردوسی.چنین بود از آغاز یکسر سخن
همین باشد و این نگردد کهن.فردوسی.ورا زآن سخن تند و ناکام دید
به آغاز آن رنج فرجام دید.فردوسی.بدو راز بگشاد و زو چاره جست
کز آغاز پیمانْت خواهم درست.فردوسی.بدل کین همی داشت زاسفندیار
ندانم چه سان بود زآغاز کار.فردوسی.همه رنج تو داد خواهد بباد
که بردی ز آغاز با کیقباد.فردوسی.همان زور خواهم کز آغاز کار
مرا دادی ای پاک پروردگار.فردوسی.شنیدم که رستم ز آغاز کار
چنان یافت نیرو ز پروردگار.فردوسی.چو بشنید کاوس آواز اوی
بدانست انجام و آغاز اوی.فردوسی.همه کارها سخت باساز بود
به آوردگه گشتن آغاز بود.فردوسی.سپهبد چو بشنید زین سان سخن
که چون بود از آغاز کردار و بن.فردوسی.شنیدی که با ایرج کم سخُن
به آغاز کینه چه افکند بن.فردوسی.یکی کار پیش است با درد و رنج
به آغاز رنج و بفرجام گنج.فردوسی.کنون بازگردم به آغاز کار
سوی نامه نامور شهریار.

فرهنگ معین

( آغاز ) ( اِ. ) اول ، شروع ، ابتدا.

فرهنگ عمید

( آغاز ) ۱. [مقابلِ انجام و فرجام] لحظه یا جای شروع کار.
۲. (اسم مصدر ) شروع.
۳. (بن مضارعِ آغازیدن ) = آغازیدن
۴. [قدیمی] روز ازل.

فرهنگ فارسی

( آغاز ) ( اسم ) ابتدا بدایت شروع مقابل پایان انجام فرجام . یا آغاز نامه ( کتاب ) . ۱ - صدر مراسله . ۲- دیباچ. کتاب یا در آغاز . نخست اول .
بدائت بده
شروع، ابتدا، ابتدای کار، مقابل انجام وفرجام، امربه آغازیدن( آغازکردن )
قصد و اراده یا صدا و ندا

دانشنامه عمومی

آغاز (سوپرنچرال). «آغاز» ( به انگلیسی: Pilot ) اولین قسمت از مجموعه تلویزیونی سوپرنچرال، با نویسندگی اریک کریپک و کارگردانی دیوید ناتر است؛ که در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۵ در شبکه دابلیوبی برای اولین بار پخش شد. این قسمت، معرفی شخصیت های سم ( جرد پادالکی ) و دین وینچستر ( جنسن اکلس ) را نشان می دهد، که در سراسر کشور برای شکار موجودات فراطبیعی سفر می کنند. هم چنین، درحالی که به دنبال پدر خود جان وینچستر ( جفری دین مورگان ) هستند، به عنوان نبرد، با شبح سفیدرنگ یک زن ( سارا شاهی ) مواجه می شوند.
اریک کریپک، نویسنده سریال، به مدت ده سال در حال توسعه این داستان، قبل از ایجاد سریالش بود. قبل از فیلم برداری، اسکریپت های سریال، تحت تجدید نظرهای متعددی بود. قسمت های این سریال، در لس آنجلس تهیه شده است، هرچند قسمت های آینده سریال در ونکوور، بریتیش کلمبیا، برای صرفه جویی در هزینه سریال فیلمبرداری شد. موسیقی متن این قسمت را کریستوفر لنرترز، دوست اریک کریپک برعهده دارد.
در لورنس، کانزاس، مری وینچستر ( سامانتا اسمیت ) متوجه صدا عجیبی از گهواره پسرش سم می شود. پس از رسیدن به اتاق سم، متوجه شخصی ایستاده در کنار گهواره می شود. شوهر او جان ( مورگان ) ، با جیغ او از خواب بیدار، و پس از مراجعه به اتاق سم، شاهد سوختن مری در آتش و در سقف اتاق می شود. او در شعله های آتش می سوزد، و جان مجبور به تخلیه خانه با سام و پسر بزرگش، دین می شود.
بیست و دو سال بعد، سم ( پادالکی ) و دوست دخترش جسیکا مور ( آدریان پالیکی ) ، پس از کسب رتبه بالا در آزمون پذیرش دانشکده حقوق، این موفقیت را جشن می گیرند. بعد از آن شب، دین ( اکلس ) ، به خانه سم می رود. هرچند برادران در مدت چند سال پس از رفتن سم به کالج با یکدیگر صحبت نکردند، دین برای کمک در پیدا کردن پدر خود، در حالی که در یک شکار موجود فراطبیعی ناپدید شد، به سم مراجعه می کند. سپس سم از پیغام گیر صوتی پدر خود، صدا الکترونیکیه زنی را می شنود که می گوید: «من هرگز نمی توانم به خانه بروم»؛ پس او برای کمک به دین برای جستجوی پدرشان، موافقت می کند.
برادران سر به آخرین محل ناپدیدشدن - شناخته شده به عنوان شهر جریکو - مرد جوانی می زنند، جایی که در آنجا مردان جوان بسیاری طی ده سال ناپدید شده اند. سم و دین متوجه افسانه محلی ای در آن شهر می شوند، که در آن دختر جوانی که در گذشته به قتل رسیده، به عنوان یک آدم کش بازگشته است. در ادامه تحقیقات، آن ها متوجه کنستانس ولش ( شاهی ) ، زنی که از روی یک پل در نزدیکی محل زندگی اش، پس از غرق شدن کودکان خود پرید، می شوند. در هنگام شب، و پس از رسیدن سم و دین به همان پل، سم به دین می گوید که دیگر نمی خواهد تا موجودات فراطبیعی را شکار کند. او به دین می گوید که یافتن هرچیزی که مادرشان را کشته است - هدف و چیزی که پدرشان برای خون خواهی به دنبالش است - ، باعث بازگشت مادرشان نمی شود. سپس روح ولش پس از ظاهر شدن در لبه پل، به رودخانه می پرد.
آغاز (فیلم ۱۹۶۷). آغاز ( به فرانسوی: Le départ ) فیلم تحسین شده ای از سینمای بلژیک و ساخته شده توسط کارگردان مشهور لهستانی، یژی اسکولیموفسکی است. او این فیلم را پس از ترک زادگاهش یعنی لهستان ساخت. «آغاز» در هفدهمین دورهٔ جشنواره بین المللی فیلم برلین، توانست برندهٔ جایزهٔ خرس طلایی بهترین فیلم شود. یرژی، فیلم را در بیست و نه سالگی خود ساخت و با این فیلم، فیلمساز بین المللی شد.
مارک ( با بازی ژان پیر لاد ) ، نوزده ساله، شاگرد یک آرایشگر است. او به شدت علاقه به شرکت در مسابقات اتوموبیل رانی دارد. برای این منظور قصد دارد تا اتوموبیل پورشهٔ رییسش را برای این مسابقات قرض بگیرد. رئیس مارک، ابتدا از دادن ماشینش به او خودداری می کند چون ماشین را برای آخر هفته نیاز دارد، اما در نهایت، مارک ماشین پورشهٔ رییسش را قرض می گیرد. او برای رسیدن به محل مسابقه با دوست دخترش میشله ( با بازی کاترین ایزابل دوپورت ) عازم می شود. در بین راه آنها در هتلی توقف می کنند و مارک به خواب می رود. این خواب برایش سنگین تمام می شود، چون وقتی بیدار می شود مسابقه شروع شده است…
فیلم با موسیقی متن فوق العادهٔ کشیشتف کومه دای لهستانی همراه است. اسکولیموفسکی، در این فیلم با قواعد سینمای خاص گذشته اش فاصله گرفته، بروکسل را جایگزین ورشو در لوکیشنهایش کرده و جوانی که عشق سرعت دارد را در کانون توجه خود قرار داده است. برای مارک، رخوت خواب در هتل، جنون سرعتش را جریحه دار می کند و این آغاز کنش های اساسی فیلم است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آغاز. آغاز به حالتی در مقابل پایان گفته می شود.
آغاز به معنی شروع و در مقابل پایان قرار دارد.
احکام آغاز در ابواب فقه
احکام آغاز، در باب هاى صلات، حج، جهاد، نکاح، لعان، اطعمه و اشربه و حدود به مناسبت آمده است.
← نام خدا در آغاز امور
۱. ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۲۳.
...

ویکی واژه

اولین قسمت یا مرحله از هر چیز، جایی یا لحظه‌ای که از آن، کاری شروع می‌شود. اول، شروع، ابتدا. شروع کردن. مقابل پایان. آغاز به زبان بهاری به دو بخش آ - غاز قابل تجزیه است؛ و غاز به معنی کَندن بویژه کَندن لباس است، که در کل آغاز به مفهوم «حالا درآر لباس» خواهد بود.
شروع شدن یا شروع کردن. ازل، زمان بی‌ابتدا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم