لغت نامه دهخدا
|| ( اصطلاح عرفانی مقابل قبض ) در نزد ارباب سلوک انبساطی که سالک رادست دهد. کیفیت و حالتی باشد از حالات سالک ، صاحب مجمعالسلوک گوید: قبض و بسط و خوف و رجا قریب و نزدیک بهم باشند ولکن خوف و رجا در مقام محبت عام بود. و قبض و بسط در مقام اوائل محبت خاص باشد پس کسی که اوامر و نواهی بجا آرد حکم ایمان دارد ویرا قبضی و بسطی نباشد. بلکه خوفی و رجائی میباشد، شبیه بحال قبض و بسط و آن را گمان برد که آن قبض و بسط است. مثلاً اگرحیرتی و حزنی پیش آید گمان برد آن را بسط. و حزن و حیرت و نشاط و اهتزاز از جوهر نفس اماره است تا چون بنده به اوائل محبت خاص برسد خداوند حال و خداوند قلب و خداوند نفس لوامه گردد. در این وقت قبض و بسط به نوبت حاصل میشود چرا که آن بنده از مرتبه ایمان به مرتبه ای رفته فیقبضه الحق تارة و یبسط اخری. پس حاصل آنکه وجود بسط به اعتبار و غلبه قلب و ظهور صفت اوست. و نفس مادام که اماره است قبض و بسط نبود و مادام که لوامه است گاه مغلوب میشود و گاه غالب. و وجودقبض و بسط مر سالک را در این وقت به اعتبار غلبه نفس و ظهور صفت او میشود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همین کتاب و اصطلاحات صوفیه شود. بسط، انشراق قلبست به لمعان نور حال سرور. چنانچه در نفائس الفنون آمده است که : قبض انتزاع حظ است از قلب به امساک حال سرور ازو و مراد از بسط انشراق قلب بلمعان نور حال سرور. سلب وجود قبض ظهور اوصاف نفس است و حجاب شدن آن و سبب بسط رفع حجاب نفس از پیش دل. ( از نفائس الفنون ) : خوشحال می باید بود صفت بسط در حضرت خواجه پیدا آمد. ( انیس الطالبین نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 125 ). و حضرت خواجه بسط عظیم داشتند چنانکه همه را از آن صفت ایشان ذوقی پیدا شده بود. ( ایضاً ص 95 ). شیخ شادی بحضرت خواجه رسید قوی در بسط و سرور. ( ایضاً ص 138 ). این بسط تو از عالم دیگر است. این بسطشادی از حق است... چون سه قدم گذشتم این صفت بسط درمن پیدا شد. ( ایضاً ). مرا در کنار گرفت و بصفت بسط پیش آمد. ( ایضاً ص 185 ).