برچه

لغت نامه دهخدا

برچه. [ ب َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) برچخ. برچق. یک قسم از نیزه. ( ناظم الاطباء ). ژوبین. زوبین.
برچه. [ ب َ چ ِ ] ( از: بر + چه ) چگونه. بچه منوال :
برفت او و ما از پس اندر دمان
گذشتیم تا برچه گردد زمان.فردوسی.همی بود تا برچه گردد زمان
بدین آشکارا چه دارد نهان.فردوسی. || برای چه :
ببینم که رومی سواران که اند
سپاهی سپاهند یا برچه اند.فردوسی.
برچه. [ ب َ چ ِ ] ( اِ ) قسمتهای کوچک مادگی که به میوه مبدل شود. ( فرهنگستان ).

فرهنگ معین

(بَ چَ ) ( اِ. ) نیزة کوچک .

فرهنگ فارسی

قسمتهای کوچک مادگی که به میوه مبدل شود .

فرهنگستان زبان و ادب

{carpel} [زیست شناسی] ساختاری در گیاهان گل دار که دربردارندۀ تخمک است و تخمدان و خامه و کلاله را شامل می شود * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه آزاد فارسی

بَرچِه (carpel)
بَرچِه
واحد تولید مثلی ماده در گیاهان گل دار (نهاندانگان). برچه معمولاً متشکل از تخمدان است که یک یا چند تخمک، خامه، و یک کلاله در قسمت رأس کلاله دارد. کلاله محل دریافت دانۀ گرده است. گل ممکن است یک یا چند برچۀ مجزا یا متصل به هم داشته باشد. به مجموعه برچه های گل مادگی یا ژینسه می گویند.

ویکی واژه

نیزة کوچک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم