برته

لغت نامه دهخدا

برته. [ ب َ ت ِ ]( اِخ ) نام پهلوانی ایرانی در روایات داستانی از نژاد و فرزندان توابه. وی در جنگ دوازده رخ مبارز و هماورد کهرم بود و او را در میدان نبرد کشت :
نهم برته با کهرم تیغ زن
دو خونی و هر دو سر انجمن
همی آزمودند هرگونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندی بچنگ
یکایک بپیچید از برته روی
یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی
که تا سینه کهرم بدو نیم گشت
دل دشمن از برته پربیم گشت.فردوسی.و رجوع به برهان قاطع و شرفنامه منیری شود.

فرهنگ فارسی

نام پهلوانی ایرانی در روایات داستانی از نژاد و فرزندان توابه وی در جنگ دوازده رخ مبارز و هماورد کهرم بود و او را در میدان نبرد کشت .

فرهنگ اسم ها

اسم: برته (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: barte) (فارسی: برته) (انگلیسی: barte)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی از خاندان لواده، در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

دانشنامه آزاد فارسی

بُرته
در شاهنامه، پهلوان ایرانی. در جنگ یازده رخ ، کُهَرم را با شمشیر به دونیم کرد. این سردار به هنگام جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب نیز در سپاه ایران می جنگید.

ویکی واژه

~ در زمانی که کیخسرو آمار جنگجویان ایرانی را می‌گیرد، تا آماده جنگ با توران شود، یاد می‌گردد. برته از تخم لواده و کلا با هشتاد و پنج رزمنده آماده برای پیکار بود. کجا برته بودی نگهدارشان ..... به رزم اندورن دست بردارشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم