بحقیقت

لغت نامه دهخدا

بحقیقت. [ ب ِ ح َ ق َ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + حقیقت ) بحق. از روی درستی. حقیقةً. بالحقیقة : بحقیقت مرا اجل اینجا آورد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

بحق از روی درستی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم