لغت نامه دهخدا
- بارقه اول ؛ همان صادر اول است. ( انجمن آرا ).
- بارقةالاولی ؛ پرندوش. پریشب.
بارقه. [ رِ ق َ ] ( اِخ ) یا برقه ، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف بوده است. آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شاید وجه تسمیه بن غازی به اسم «برقه » هم به همین خاندان مربوط باشد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 شود.