انکار

لغت نامه دهخدا

انکار. [ اِ ] ( ع مص ) ناشناختن. ( از منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). ندانستن. جاهل بودن به چیزی. ( از اقرب الموارد ): انکار مرد کار را؛ نشناختن وی آن را. ( از ناظم الاطباء ). || جحود کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). ناخستو شدن. ( تاریخ بیهقی ): انکار چیزی ؛ جحد آن. با دانستن چیزی اظهار ناآشنایی کردن بدان. ( ناظم الاطباء ). باور نداشتن و ناشایسته و ناپسندیده داشتن. ( آنندراج ). وازدن. نپذیرفتن. امتناع کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). منکر شدن. زیر چیزی زدن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) تغییر حال. ( منتهی الارب ). دیگرگونی و برگردیدگی حال و تغییر. || ( اِمص ) ابا و امتناع و نفی و دریواخ و اظهار نادانی با علم و دانست ، و جحد و عدم اقرار و رد و عدم اقرار، و رد و عدم قبول و عدم موافقت و ایراد. ( ناظم الاطباء ) :
سوی یزدان منکر است آنکه به تو معروف نیست
جز به انکارتوام معروف را انکار نیست.ناصرخسرو.من را که عقل و فضل و هنر دارم
هیچم نیاورد سر انکارش.ناصرخسرو.شب اندر چشم فرمان تو روز است
گل اندر دست انکارتو خار است.مسعودسعد.چه ، انکار آن هم در وهم خردمند نگنجد. ( کلیله و دمنه ). چون اصرار و انکار قوم دید جز مدارا و ترک مماراةچاره ندید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). سلطان انکار امیراسماعیل در آن حالت بر نوشتکین دریافت. ( ترجمه تاریخی یمینی ).
کسی بدیده انکار اگر نگاه کند
نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی.سعدی.دگر مگوی که من ترک عاشقی کردم
که قاضی از پس انکار نشنود انکار.سعدی.ملک بخندید و ندیمان را گفت چنانکه مرا در حق درویشان ارادت است و اقرار، این شوخ دیده را عداوت است و انکار. ( گلستان ).
هرکه عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده ست ترا بر منش انکاری هست.سعدی.- انکار آوردن ؛ انکار کردن. نپذیرفتن :
چگونه انکار آریم هستی او را
که ما به هستی ، او را دلیل و برهانیم.مسعودسعد.- انکار داشتن : از چیزی انکار داشتن ؛ او را نپذیرفتن :
یکی عارفم نازپرورده مشرب
که از قید هر مذهب انکار دارم.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نپذیرفتن ، حاشا کردن . ۲ - (اِمص . ) ابا، امتناع .

فرهنگ عمید

۱. نشناختن، ناشناختن.
۲. خودداری از اقرار، منکر شدن.

فرهنگ فارسی

نشناختن، ناشناختن، باورنکردن، منکرشدن
۱ - ( مصدر ) وازدن نپذیرفتن ناشناختن امتناع کردن . ۲ - ( اسم ) ابا امتناع عدم اقرار . جمع : انکارات . ۳ - منکر.
جمع نکر

دانشنامه عمومی

انکار ( به انگلیسی: Denial ) ، در کاربرد معمول انگلیسی، حداقل دارای سه معنی است: ادعای این که هر گزاره یا ادعای خاصی درست نیست ( که ممکن است دقیق یا نادرست باشد ) . رد درخواست؛ و بیان اینکه یک گزاره درست، درست نیست.
در روان شناسی، انکار ، انتخاب شخص برای انکار واقعیت به عنوان راهی برای دوری از یک حقیقت آزاردهندهٔ روان شناختی است.
برخی از افرادی که به عنوان منکر یا مؤمنان راستین شناخته می شوند، به دلایل سیاسی یا اقتصادی، حقایق تاریخی یا علمی مورد پذیرش جریان اصلی جامعه یا کارشناسان را انکار می کنند. نمونه هایی از انکار عبارتند از:
• انکار تغییر اقلیم
• انکار فرگشت
• نفی گرایی تاریخی ( مانند انکار هولوکاست )
• انکار ایدز
• جوامع مدرن زمین تخت
انکار (روان شناسی). در نظریه روانکاوی فروید، انکار سازوکاری دفاعی که در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفته با بیرون راندن از خودآگاه نادیده انگاشته می شود حتی اگر برای شخصی که دچار انکار فرویدی شده مدرکی دال برا تناقض انکار او آورد.
انکار (فیلم ۱۹۷۷). انکار ( انگلیسی: Inkaar ) یک فیلم در ژانر جنایی به کارگردانی راج ان. سیپی است که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به وینود کانا، ویدیا سینها، و امجد خان اشاره کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نفی چیزی و همچنین اظهار ناخوشایندی نسبت به منکر را انکار می گویند و از انکار به مفهوم نخست در بابهای طهارت، قضاء و حدود سخن رفته است.
انکار خدا یا یگانگی او، و انکار رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و نیز انکار ضروری دین موجب کفر می گردد؛ لیکن در اینکه انکار ضروری دین، مانند انکار خدا سببی مستقل برای حصول کفر است یا از آن جهت که به انکار خدا یا رسالت پیامبر بر می گردد، اختلاف است.طبق مبنای دوم، چنانچه انکار فرد به انکار خدا یا رسالت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برنگردد کافر به شمار نمی رود.
انکار در دعوا
اگر کسی نزد قاضی علیه دیگری طرح دعوا کند و قاضی آن را بر متهم قرائت نماید، متّهم (مدّعی علیه) در پاسخ یا اقرار می کند یا انکار و یا سکوت. در صورت انکار، اگر مدّعی بر ادّعای خویش بینه نداشته باشد، منکر یا قسم می خورد و یا قسم را به مدّعی برمی گرداند، که او سوگند یاد کند و یا نکول می کند؛ یعنی نه سوگند می خورد و نه ردّ می کند. دعوا در فرض نخست (قسم یاد کردن منکِر) ساقط و در فرض دوم (برگرداندن سوگند به مدّعی) با قسم مدّعی ثابت می شود؛ ولی در فرض سوم (نکول) اختلاف است که آیا قاضی به صرف نکول منکر می تواند علیه او حکم صادر کند و یا متوقف بر سوگند یادکردن مدّعی است. اگر قسم یاد کند حقّش ثابت، وگرنه، ساقط می شود.
انکار به معنای اظهار ناخوشایندی در منکر
از انکار به معنای دوم در باب امر به معروف و نهی از منکر سخن رفته است.انکار قلبی منکر با اظهار ناخشنودی قلبی، مانند رو برگرداندن یا ترش رویی کردن دربرابر مرتکب شونده منکر و انکار عملی آن با اظهار ناخشنودی با زبان و دست با وجود شرایط آن، از مراتب نهی از منکر به شمار می روند.

ویکی واژه

نپذیرفتن، حاشا کردن.
ابا، امتنا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم