لغت نامه دهخدا
- انصار النبی صلی اﷲعلیه وآله [ یا بطور مطلق انصار ] ؛ باشندگان مدینه که یاریگر آن حضرت شدند. ( منتهی الارب ).
|| ( اِخ ) یاران پیغمبر اسلام ، در این کلمه جانب اسمی بر جانب وصفی غلبه کرده است و از اینرو بدان نسبت داده و انصاری گفته اند. ( از اقرب الموارد ). در تاریخ اسلام به آن دسته ازمسلمانان اهل مدینه گفته می شود که پس از هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه بدو گرویدند و او را یاری و حمایت کردند و اینان بیشتر از قبیله اوس و خزرج بودند. انصار در مقابل مهاجرین ( این لفظ در فارسی مفرد نیز بکار رود و مهاجر و انصار گفته می شود ) مسلمانانی بودند که با پیغمبر از مکه به مدینه آمدند. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
رسول کو ومهاجر کجا و کو انصار
کجا صحابه اخیار و تابع اَخیَر.ناصرخسرو.پناه ملت حق تا چنین بزرگانند
هنوز هست رسول خدای را انصار.سعدی.و رجوع به تاریخ گزیده و العقد الفرید و امتاع الاسماع شود. || نصرانی را یعنی اهالی نصران را که دهی است در شام ، انصار گویند وآنها را انصاری نیز نامند. ( ناظم الاطباء ). انصار، ج ِ نصرانی و نصاری. ترسایان. نصرانیان. ( یادداشت مؤلف ). مردم نصران را نصرانی و انصار نیز گویند. ( از منتهی الارب ).