لغت نامه دهخدا
- افتتاح خراج ؛ ابتداء جبایت آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
|| غالب شدن و فتح کردن جایی را با زور: افتتح السلطان دارالحرب ؛ غلب علیها و تملکها قهراً. ( از اقرب الموارد ). فتح کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || گشادفرج شدن ناقة. ( از اقرب الموارد ). || ( حامص ) مأخوذ از تازی ؛ آغاز. شروع. ( ناظم الاطباء ). مقابل اختتام. ( یادداشت مؤلف ) : تا هر باب که افتتاح کردند بتمامت اشباع برسانیدند. ( کلیله و دمنه ). || گشودگی. گشایش. ( ناظم الاطباء ). گشاد. گشادی. گشادگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- افتتاح کردن ؛ گشودن. باز کردن. آغاز کردن :
شکوفه ها همه انواع باغ گردونست
که چون پدید شدند افتتاح کرد سما.