اصلاح طلب

لغت نامه دهخدا

اصلاح طلب. [ اِ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جوینده و خواهنده اصلاح امور کشور. رفرمیست . خواهنده تغییرات اساسی در امور کشور بمنظوربهبود اوضاع. ج ، اصلاح طلبان. اصلاح طلبان دسته هایی از سیاستمداران یا احزاب سیاسی باشند که اصلاحات را بی انقلاب و بصورت تکامل میخواهند. رفرمیست ها یا اصلاح طلبان در برابر عناصر انقلابی هستند ( که معتقدند اصلاحات باید از راه انقلاب صورت گیرد ). و رجوع به رفرم شود.

فرهنگ عمید

خواهان تغییرات اساسی در امور کشور به منظور بهبود اوضاع، رفرمیست، طرف دار اصلاحات. = اصلاحات

فرهنگ فارسی

جوینده و خواهنده اصلاح امور کشور رفرمیست . خواهند. تغییرات اساسی در امور کشور بمنظور بهبود اوضاع .

فرهنگستان زبان و ادب

{reformist} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] فرد معتقد به اصلاح طلبی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت