اسپرس

لغت نامه دهخدا

اسپرس. [ اِ پ ِ رِ ] ( اِ ) قسمی گیاه برای علیق ستور و آن غیر یونجه است .، اسپ رس. [ اَ رِ ] ( اِ مرکب ) اسب رس. اسپ ریز. اسپ ریس. اسفریس. میدان اسب دوانی. رجوع به اسب ریس و اسپ ریس و اسپرسا شود. || میدان. ( برهان ). ( جهانگیری ). عرصه. ( برهان ). || میدان جنگ. رزمگاه.

فرهنگ معین

(اِ پِ رِ ) (اِ. ) گیاهیست از دستة پروانه - پرها با ساقه های نازک و برگ هایی که از سه برگچه تشکیل می شود. برای خوراک دام از آن استفاده می کنند.

فرهنگ عمید

گیاهی علفی از خانوادۀ باقلا با ساقه های نازک و گل های صورتی به شکل پروانه که به عنوان خوراک دام مصرف می شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی از دست. اسپرس ها از تیر. پروانه واران . ساقه ایست بارتفاع ۳٠ تا ۶٠ سانتی متر و برگهایش جفت جفت و دراز و نوک تیزند . گلهایش صورتی کم رنگ و دارای خطوط ارغوانی است . میوهاش محتوی یک تخم است و در اراضی آهکی خوب میروید . این گیاه مصرف علیق دارد اسپست عرن انوبروخیس اونوبروخیس .
( اسم ) اسب ریس .

دانشنامه آزاد فارسی

اِسْپِرس (sainfoin)
اِسْپِرس
گیاه بقولاتی پایایی از جنس Onobrychis، بومی آسیا، و خوکرده در اروپا. دارای گل های قرمزرنگی در سنبله های جانبی است. گاهی مانند گیاه علوفه ای در زمین های خشک و گچی می روید و علوفه مرغوبی شبیه یونجه دارد.

ویکی واژه

گیاهیست از دستة پروانه - پرها با ساقه‌های نازک و برگ‌هایی که از سه برگچه تشکیل می‌شود. برای خوراک دام از آن استفاده می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع