استکثار

لغت نامه دهخدا

استکثار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چیزی را بسیار خواستن. ( زوزنی ). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث ). افزونی خواستن. استمجاد :
همچنان کاین شاهزاده شکر شاه
کرد زاستکبار و زاستکثار جاه.مولوی.- استکثار کردن ؛ بسیار خواستن. زیاده طلبی.
|| آب بسیار خواستن. ( منتهی الارب ). || بسیار گرفتن. || بسیار آمدن. ( زوزنی ). چیزی را بسیار آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار آمدن چیزی را. ( منتهی الارب ). بسیار انگاشتن. بسیار یافتن خبر. بسیارشمردن. || بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) طلب فراوانی کردن . ۲ - (اِمص . ) زیادت طلبی .

فرهنگ عمید

افزون خواهی، زیاده طلبی.

فرهنگ فارسی

طلب فراوانی کردن، افزونی خواستن، بسیاری خواستن، بسیارانگاشتن، بسیارگرفتن ، زیاده طلبی
۱ - ( مصدر ) بسیار خواستن چیزی را . ۲ - بسیار کردن بر افزودن . ۳ - بسیار داشتن . ۴ - ( اسم ) زیادت طلبی افزون جویی .

ویکی واژه

طلب فراوانی کردن.
زیادت طلبی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا