آزارش

لغت نامه دهخدا

( آزارش ) آزارش. [ رِ ] ( اِمص ) آزار :
چنان داشتم ملک را پیش و پس
که آزارشی نامد از من بکس.نظامی.( این کلمه جز در بیت مذکور دیده نشده و ظاهراً بتسامحی که از نظامی معهود است بقیاس بر سایر اسم های مصدر ساخته شده است ).

فرهنگ عمید

( آزارش ) آزار، آزردگی، رنجش: چنان داشتم ملک را پیش و پس / که آزارشی نامد از کس به کس (نظامی۵: ۱۴/۹ ).

فرهنگ فارسی

اسم مصدراز آزاردن، آزار، آزردگی

ویکی واژه

(قدیمی): آزردگی، رنج، زحمت. چنان داشتم مُلک را پیش و پس/ که آزارشی نامد از کس به کس. «نظامی‌گنجوی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش فال فرشتگان فال فرشتگان