ذلول. [ ذَ ] ( ع ص ) رام. ( مهذب الاسماء )( دهار ). منقاد. نرم. مطیع. مُذلَّلَة در عمل. کارکشته. کارشکسته. ( ابوالفتوح رازی ). آسان. آهسته. آرام. فرهخته. ( مهذب الاسماء ). مقابل صعب. سرکش. تور: القران ذلول ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه. || سحاب ذلول ؛ ابر بی برق و رعد. ج ، ذُلُل ، اَذِلَّة.
فرهنگ معین
(ذَ ) [ ع . ] (ص . ) رام ، مطیع . ج . اذلة و ذُلُل .
فرهنگ عمید
رام، مطیع.
فرهنگ فارسی
رام، مطیع، اذله جمع ( صفت ) رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی ذَلُولٌ: رام و راهوار(اگر صفت مرکب باشد مرکبی مقصود است که به آسانی میتوان سوارش شد ، و اضطراب و چموشی ندارد ) ریشه کلمه: ذلل (۲۴ بار) «ذَلُول» به معنای «رام» جامع ترین تعبیری است که درباره زمین ممکن است بشود.