آسان‌گیر

لغت نامه دهخدا

( آسان گیر ) آسان گیر. ( نف مرکب ) سهل انگار. مداهن.

فرهنگ عمید

( آسان گیر ) آن که کارها و پیشامدها را بر خود آسان گیرد و سهل شمارد، سهل انگار.

فرهنگ فارسی

( آسان گیر ) ( اسم ) آنکه کارها را بر خود آسان گیرد سهل انگار .
سهل انگار مداهن

ویکی واژه

(قدیمی): آسان‌گذار، سهل‌انگار، مسامحه‌کار. خدای تعالی گشاده‌روی و آسانگیر را دوست دارد.«امام محمد غزالی»»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال درخت فال درخت فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت