اواب

لغت نامه دهخدا

اواب. [ اَوْ وا ] ( ع ص ) آنکه به هرچیز با خدای گردد. ( مهذب الاسماء ). آنکه از هرچیز بخدای باز گردد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). بازگردنده بجانب حق. ( آنندراج ). || تسبیح کننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، اوابون. ( مهذب الاسماء ).
اواب. [ اُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ آئب. رجوع به آئب شود.

فرهنگ معین

(اَ وّ ) [ ع . ] (ص . ) توبه کار، توبه دار.

فرهنگ عمید

توبه کننده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) توبه کار توبه دار.
جمع آئب

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَوَّابٌ: بسیار بازگشت کننده
ریشه کلمه:
اوب (۱۷ بار)
صیغه مبالغه است یعنی بسیار زجوع کننده ، این کلمه پنج بار در قرآن آمده است، و آن صفت کسانی است که پیوسته به اطلاعات و استغفار و دعا و ترک معاصی بسوی خدا رجوع می‏کنند، اوّابین جمع اوّاب است . در حالات حضرت داود هست ، یعنی ای کوه‏ها و ای پرنده‏ها با او تسبیح برگردانید و هم آواز شوید، در جای دیگر هست ، ما کوه‏ها را مسّخر کردیم که با او صبح و شام تسبیح می‏کردند که دسته جمعی با او هم آواز بودند از این آیات روشن می‏شود که کوه‏ها و پرندگان در تسبیح، خدا با داود هم صدا می‏شدند، تمام موجودات خدا را تسبیح می‏کنند لکن ما تسبیح آنهارا نمی‏فهمیم ، کوه‏ها و پرندگان که درتسبیح با او هم صدا می‏شدند و می‏فهمیدند؟ خدا می‏داند. در مفردات گوید: فرق اَوب و رجوع آن است که اَوب به معنی رجوع با اراده و اختیار است و رجوع اعّم می‏باشد. ولی در قاموس هست: آبَتِ الشمسُ یعنی آفتاب غروب کرد و در نهایه هست: «شَقَلوُ نامِنَ الصَّلوةِ حَتّی‏ آبَتِ الشَّمْسُ» و در قرآن مجید آمده «یاجِبالُ اَوِّبی» می‏دانیم که آفتاب و کوه‏ها صاحب اراده نیستند ولی اَوب در آنها به کار رفته است. امّا ناگفته نماند قول راغب قوی به نظر می‏رسد زیرا اثبات ترادف میان اوب رجوع مشکل است، درباره «یا جِبالُ اَوِبّی» باید گفت آنهانسبت به تسبیح و فرمان خدا ذی شعور و صاحب اراده‏اند هر چند نسبت به ما جامد باشند، و در اقرب الموارد گویند: آبَتْ، لغتی است در «غابَتْ» یعنی گاهی به جای «غابَتِ الشمس» پس آیت عبارت دیگر غابت است به معنی اوب نیست.

ویکی واژه

توبه کار، توبه دار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم