تخت طاقدیس

لغت نامه دهخدا

تخت طاقدیس. [ ت َ ت ِ ] ( اِخ ) نام نوایی از نواهای باربد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ).لحن پنجم از سی لحن باربد. ( ناظم الاطباء ). || ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). به همه معانی رجوع به تخت طاقدیسی شود.
تخت طاقدیس. [ ت َ ت ِ ] ( اِخ ) تخت کیخسرو و پرویز که به صور بروج کواکب منقش بود. ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ). تختی دارای چندین طبقه که صور همه بروج و کواکب بر آن نقش بود و از فریدون به خسرو پرویز رسید. ( ناظم الاطباء ). صاحب انجمن آرا در ذیل تخت خسرو آرد:... و در مثنوی بکتاش نامه در مدح خسرو عهد گفته ام :
بر تخت چو تخت طاقدیسش
دو صد خسرو چو خسرو خاک لیسش.
و دیس بمعنی مانند است و چون این تخت به ایوان و طاق میماند به این نام موسوم شد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به تخت خسرو شود. آقای دکتر معین در حاشیه برهان ذیل تخت طاقدیسی آرد: ثعالبی چنین توصیف کرده : از عجایب مزبور ( عجایب عهد خسرو پرویز ) تخت طاقدیس است که مرکب از عاج و ساج بود و صفحه ها و نرده آنرا از زر و سیم ساخته بودند. طول آن 180 ذراع و عرض 130 ذراع و ارتفاع آن 15 ذراع بود، و پله هایی از چوب سیاه و آبنوس با قاب زرین داشت. تخت را طاقی از طلاو لاجورد بود که صور فلکی و ستارگان و بروج و اقلیم های هفتگانه و صورت پادشاهان و حالات مختلف ایشان در مجالس بزم و رزم و شکار و غیره بر آن نقش شده بود و آلتی در آن تعبیه کرده بودند که ساعتهای مختلف روز راتعیین می کرد. تخت چهار قطعه فرش زربفت مزین به مروارید و یاقوت داشته است که هر یک معرف یکی از چهار فصل ( سال ) بوده. ( غرر اخبار ملوک الفرس ص 698 به بعد ). کریستن سن نام این تخت را تخت تاکدس نوشته و گوید معرب آن طاقدیس است. هرتسفلد تحقیقی عالی در باب طاقدیس دارد بنام «تخت خسرو». رجوع به کریستن سن ص 466 ببعد شود :
بزیر تخت خواهد بود جایم
اگر سلطان تخت طاقدیسم.سوزنی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ ) (اِمر. ) ۱ - گوشه ای در دستگاه سه گاه . ۲ - نام یک لَحْن از سی لَحن باربد.

فرهنگ فارسی

۱- تختی بوده است چند طبقه که طبق روایت از فریدون بخسرو پرویز رسیده بود وبنا بگفته مولف غرر سیر الملوک مرکب از عاج و ساج بود و صفحه ها و نرده های آنرا از زر وسیم ساخته بودند . طول آن ۱۸٠ ذراع و عرض ۱۳٠ ذراع وارتفاع آن ۱۵ ذراع بوده و پله هایی از چوب سیاه و آبنوس با قاب زرین داشت و دارای طاقی از طلا و لاجورد بود که صورفلکی و ستارگان و بروج واقالیم هفتگانه وصورت پادشاهان و حالات مختلف ایشان در مجالس بزم و رزم و شکاربر آن نقش شده بود و آلتی در آن تعبیه کرده بودند که ساعت های مختلف روز را تعیین میکرد . این تخت چهار قطعه فرش زربفت مزین مروارید و یاقوت داشته که هر یک معرف یکی از چهار فصل سال بودهاست.
۱-( اسم ) ۲- ( اسم ) گوشه ای در دستگاه سه گاه تخت طاقدیسی . ۳- ( اسم ) یکی از سی لحن بار بدی .
نام نوایی از نوارهای باربد لحن پنجم از سی لحن باربد یا نوایی از موسیقی .

ویکی واژه

گوشه‌ای در دستگاه سه گاه.
نام یک لَحْن از سی لَحن باربد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد