لغت نامه دهخدا ( آنسه ) آنسه. [ ن ِ س َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث آنِس. زنی نیکوحدیث. طیّبةالنفس. ج ، اَوانِس. || در تداول عربی امروز، به معنی دخترخانم ، بانوچه بکار است.( انسة ) انسة. [ اَ ن َ س َ ] ( ع مص ) اَنَس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به انس ( مص ) شود. || ( اِمص ) بی پژمانی و الفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی ( آنسه ) ( اسم ) ۱ - موئ نث آنس ۲ - زن نیکو خانم جمع : اوانس آنسات .مونث آنس، زن پاکیزه خو، به معنی دخترخانم هم گویندانس . بی پژمانی و الفت
فرهنگ اسم ها اسم: آنسه (دختر) (عربی) (تلفظ: ānese) (فارسی: آنِسه) (انگلیسی: anese) معنی: زن نیکو، دختر خانم، زن نیکو زبان، انس گیرنده، همنشین نیکو، ( مؤنث آنس )، مانوس، خو گیرنده