سپاسه. [ س ِ س َ / س ِ ] ( اِ ) لطف نمودن.شفقت کردن. ( برهان ) لطف. ( فرهنگ اسدی ) : وز آن پس که بد کرد بگذاشتیم بر او بر سپاسه نپنداشتیم. بوشکور.|| منت بر کسی نهادن. ( برهان ) ( شرفنامه ). رجوع به سپاس شود.
فرهنگ معین
(س س ) (اِ. ) سپاس ، شکر، حمد، لطف ، شفقت .
فرهنگ عمید
۱. شکر. ۲. حمد. ۳. لطف، شفقت. ۴. منت: ازآن پس که بد کرد بگذاشتم / بر او بر سپاسه بنگذاشتم (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۳ حاشیه ).
فرهنگ فارسی
سپاس، شکر، حمد، لطف، شفقت، منت ( اسم ) منت بر کسی نهادن : و زان پس که بد کرد بگذاشتم بدو بر سپاسه نپنداشتم . ( ابو شکور لغت فرس ۲٠٠ )
فرهنگ اسم ها
اسم: سپاسه (دختر) (فارسی) (تلفظ: sepāse) (فارسی: سپاسه) (انگلیسی: sepase) معنی: سپاس، حمد و ستایش، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سپاس